کودک کوچک ناز دوست پسر خود را فشرد و او به طرز ماهرانه ای بدن را که باعث تحریک دهان او می شود لیسید. آنها هر روز تنها با یک دقیقه وقت سپری می کنند و بدون هیچ اثری به بازی های نرم خود تسلیم می شوند. اما مرغ قبل از این هرگز حس نفوذ یک عضو بزرگ داغ را به داخلش تجربه نکرده بود و مدتهاست در این مورد خواب دیده بود ، اما از چیزی می ترسید. سپس یک روز خوب ، که سرگرمی آنها به درازا کشید و دوست پسرش در آستانه حرکت بود ، او با نقشه او موافقت کرد ، یک وعده از او گرفت و باید بسیار مراقب بود. او کمی بیشتر بهم زد ، اما دست های ماهر و قوی نامزدش گربه بیدمشک و الاستیک را با نوک سینه های متورم جلب کرد ، لب های نرم او را که بوسه های ظریف پوستش پوشانده شده بود به سانتی متر رساند. او به کودک کمک کرد شلوارهای صورتی را از بین ببرد و با انگشتان فعال ، بدون اینکه حتی لباس زیرش را بپوشد ، شروع به بازی با بیدمشک صورتی صورتی خود کرد. سپس ، پاهای باریک خود را به طور گسترده ای پهن کرد ، پارچه را در طول راه ، با فشار دادن زبان خود به شکاف مخملی ، کشید و مرغ ناله را به دیوانگی کامل رساند. این عیار از قبل برای هر چیزی آماده بود: او از نگاه پیچ و مهره سالم غش می کرد و در افکار سکسی عکس زن بد او تصور می کرد که در حال حاضر ، او به گربه اش می چسبید ، از شهوت خفه می شود و بدن جوان را با درد شیرین لرزاند.