بروک به عنوان مربی در سالن بدنسازی کار می کرد. یک بار ، وقتی او به لباس فرم داد ، دو تازه وارد به او آمدند. بروک به آنها عكس سكسى خارجى نشان داد که اتاق قفل کجاست ، اما تنها یک نفر باقی مانده است. پسر دوم به نام شان ماند. او مانند زن گربه ای چاق به زن نگاه می کرد و بروک نمی توانست چنین مرد خوش تیپ را انکار کند. او چین را روی رختخواب گذاشت و شروع به بوسیدن کرد و دستان پسرش را روی بیدمشک بزرگ خود قرار داد. اما شما پر از بوسه نیستید ، بروک به آهستگی سقوط کرد و جسد شاون را بوسید. با کشیدن لباس زیر ، زن یک آلت بزرگ در آنجا پیدا کرد که بلافاصله شروع به مکیدن کرد. با لذت بردن از روند ، او بلند شد و سهام پسر را در شکاف خود گیر کرد. پس از یک فاک سخت ، آن مرد از مربی برای چنین تمرین عالی تشکر کرد.