یک دانش آموز جوان در خانه معلم به کلاس های اضافی آمد و در خواب آرزو کرد که او را بهتر بشناسد. معلم بلافاصله فهمید که چقدر می خواهد او را لعنتی کند و با بهره گیری از فرصت ، او را به اتاق خواب خود برد ، جایی که با ضربات ضرب و شتم ، یک دختربچه را در یک تخت بزرگ به ضرب و شتم با ضربات چسباند. سپس غرفه یک آلت بزرگ را جلوی صورت بلوند زیبا بیرون کشید و شروع به ساخت مزرعه به گلو بی انتهای او تصاویر سکسی زنان عربی کرد. کودک آنقدر با لذت های دهانی غلبه کرده بود که می خواست درد بیشتری در درون بیدمشک خود احساس کند ، که او قبل از مرد خوشبختی ابراز می کرد.