ویکتوریا بدن خود را آزاد می کند و می داند که مرد به چه چیزی احتیاج دارد. کودک با حرکات وابسته به عشق شهوانی ، همه لباس ها را جلوی چشمان سگ می اندازد ، سپس دهان خود را به سمت ارگان کودک دار می کند و لذت شفاهی بی نظیری را به شریک زندگی می بخشد. کودک که در نیمه راه دهان قرار داشت ، با عکس های زنان سکسی اشتیاق غرفه را از بالا سوار کرد ، به آرامی آلت تناسلی گوشتی را به عمق گربه خود فشار داد. از لذت تجربه ، زن با صدای بلند فریاد زد که این باعث شد شریک زندگی خود ریتم را بگیرد. این جانور قرمز رنگ تمام نذری را که مرد خواسته بود گرفت و سرانجام با گوهر فراوان اسپرم مورد نظر خود را به تیزهوش آورد.