کن و جانی جاسوسی می کنند که چگونه خاله لیزا ، که برای بازدید به آنجا آمده است ، در باران می بارد. بچه ها تصمیم گرفتند به او شوخی کنند - آنها بی سر و صدا یک قطعه از حمام را دزدیدند. خاله لیزا خیس و برهنه بیرون آمد و به بچه ها گفت که چیزی را پاک کنند. جانی سپس به طور غیرمنتظره ای سرك زد كه سکسی عکس زن فقط یك قطعه به دختران كوچك مطیع می دهد. خاله لیزا همه چیز را فهمید - لبخند زد ، جلوی پسرک زانو زد و شروع به مکیدن لباس هایش کرد و شلوار خود را درآورد. سپس او روی تخت دراز کشید و یکی از اعضای پسرک وحشت زده و ترسناک را درون گربه خود وارد کرد. او او را غیر خودخواهانه گرفت و جانی جرات کرد. او شروع به گرفتن چیزهایی در دستان خود کرد - تغییر در پوزها و سیلی زدن خاله لیز بر روی پاپ شیک. پس از اتمام این کار ، پسر پسر یک تکه به دختر داد و از او برای اوقات خوشی تشکر کرد.