جوانی به نام لوگان بلد نیست که چگونه یک بیدمشک دوست دختر سریع را لیس کند ، از زبان خود مانند چکش شیشه ای استفاده می کند ، هیچ چیزی در مورد دستکاری در کلیتوریس ، نفوذ دقیق در سوراخ و نرمی لبها نمی داند. دوست دختر موهای بلوند او به سقف خیره شده بود و از لذت های کونیلینگوس لذت نمی برد ، گویا با گوش دادن به رادیو سینه ، آهنگ های مورد علاقه او صدایی نمی کند. در نتیجه ، لیسکر سیاه آن را با دستان خود تکان می دهد و به خواندن چند کتاب باسواد و تماشای چندین فیلم مستهجن قبل از مقاربت بعدی شفاهی می رود ، جایی که استادان با استعداد کنجکاوی را برآورده می کنند. به طور طبیعی ، پسر بچه احمق این سخت گیری را به عنوان یک شوخی عادی در نظر گرفت ، به دلیل تربیت کلاسیک ، آداب و رسوم اشرافی و دفن کاملاً غیر ضروری ، یک مرد خوش تیپ حتی تصور نمی کرد که زنش اینقدر بد باشد. این یک اشتباه بزرگ بود! روز بعد ، لوگان با مادر دختری آشنا می شود که مشتاق تمام شدن از لمس های نرم زبان به مقعد است ، از پیام های عاشقانه هیجان زده می شود ، از تعارف ها جاری می شود و رابطه جنسی بی پایان که باید از تجملات مدرن بیرون بیاید. مامانی به یاری دانشجویان احمق آمد ، در پریشانی بزرگی گم شد و جوانان ناتوان را به روشی بسیار غیرمعمول و بسیار تصاویری از زنان سکسی غیراخلاقی از جهل بیرون آورد!