این دو گردشگر خوب کوچک که یک روز را در جزیره ای عجیب و غریب می گذرانند ، بقیه آنها ، به یک عادت دیرینه از احساسات آسمانی وعده داده شده در فرصت آژانس مسافرتی تبدیل شده اند. به استثنای بی حوصلگی ابدی و الکل رقیق شده ، هیچ کاری در محل هتل صورت نگرفت ، همه مردان به همان شکلی که خوشبختی با همسرانشان پیش آمده بود ، وارد شدند ، بنابراین القاء عاشقانه اسپا برای چند روز به همان اندازه پیچیده بود که وادار کردن کارگران هتل برای پر کردن مینی بار با نوشیدنی های نخبه خارجی به صورت رایگان. دوستان جدی و در عین حال پر زرق و برق آدریا و مارا در فروشگاه جواهرات سرگردان تصویر زن سکسی می شوند ، زیرا سرنوشت آنها را با لرزش های الکترونیکی بی شماری و کشش گرانشی ، به صورت مکانیکی به سمت درهای مغازه سوق می دهد. عروسک ها وسایل تفریحی را خریداری کردند ، به ویلا هتل برگشتند ، لیوان نوشیدنی هوشیار محلی را با شهوانی بیرون کشیدند و هرکدام می خواستند پس از پیاده روی در اتاق خود استراحت کنند ، اما پس از آن شلوغی از میل بدنی روی آنها چرخید. پابرهنشینان ، هرگز در آسایشگاه های لزبین در رختخواب خود امتحان نکردند ، اقدام به انجام اعمال غیراخلاقی در اتاق تخته سنگی کردند.