دارلینگ مونرو دقیقاً به مرور زمان گم شد و دیشب دچار درد و درد شدیدی شد که نتوانست چشمان بزرگ خود را باز کند تا نور بعد از ظهر تابناک را ببیند. این حساسیت که به واسطه ده ها ارگاسم تجربه شده از دست رفته است ، این تصور را نمی دهد که یک بدن خارجی ، به عنوان مثال لباس زیر ، در پاپ قرار دارد. شکر تلاش می کند تا هوشیاری خود را به دست آورد تصاویر سکسی زن و مرد ، اما اجازه نمی دهد احساس سعادت مانند سعادت ، لرزش زانوها و درد در بیدمشک تمرکز کند. کودک نیاز به استحمام دارد ، اما بلوند از ترس بلند شدن به دلیل شکم پر شده از اسپرم ، شورت های جلوی آن را با بیدمشک می چسباند انگار که کسی آن را داخل رحم کرده است ، سپس با احتیاط شورت را بکشید ، اجازه می دهد که بافت به پوست بچسبد. نمی خواستم لب هایم را از طعم ناخوشایند در گلوی خود حرکت دهم ، در گوشه و کنار دهانم ، لب هایم سیاه بود ، زبانم به نوعی متورم شده بود ، انگار مونرو دسر قند را جذب کرده است. اما همه چیز خیلی خوب شروع شده است: نوشیدن با دوستان ، وادار به نشان دادن استریپتیز و قول می دهم که هیچکدام از ده نفر جرات نمی کنند حتی یک انگشت به زرق و برق صورتی جوان بزنند. ظاهراً آنها کودک را لعنتی کردند ، او را در تمام سوراخها گرفتار کردند ، با اسپرم به پایان رسیدند ، آنها دور بودند و به بوته ها دویدند و بدن را که از روابط جنسی در هوای تازه خسته شده بود شل کردند و برای یک منطقه جدید تفریحی به دست آوردند.