پدر نژادپرست بود و دختر عاشق یک آمریکایی آفریقایی تبار شد و او دچار حیرت شد. معضل کار آسانی نیست ، زیرا باید روابط با یکی از آنها از بین برود. اما اگر کارهای احمقانه ای انجام دهید ، عقب نمانید ، بنابراین آن دختر با پدرش نیککا را رها می کند ، یک مسابقه را انجام می دهد و مانند یک ذره سبز عکسای کیرتوکس در گرمای تابستان می خورد ، سپس به سرطان تبدیل می شود و تمام عقاید نژاد پرستی پوشه در حال مرگ را از بین می برد. حالا آنها دنیا را خواهند نوشید و برای ازدواج آماده می شوند ، یا شیطان کوچک از جسمی که بر او پوشیده است ، از خانه بیرون می رود.