سرگئی برای دیدن دوست دخترش آلینا زیبا آمد. او پسر را تغذیه کرد و به او نوشیدنی داد. پس از نوشیدن ، بچه ها به اتاق خواب رفتند ، جایی که دخترک مجله را برداشت و شروع به مطالعه کرد. سرگئی به النا گفت که بچه های دانشگاه امروز با او در حال گفتگو هستند. آلنا ، که گروه خود را می شناسد ، به خصوص داستانهای این مرد را باور نمی کند. سرگئی می گوید که بچه ها واقعا کشیشهای آلن را دوست دارند. دخترک کمی خجالت زده است و می داند که الاغ او واقعاً سرد است. سرگئی به آرامی دختر را جمع می کند ، دستی روی سینه می گذارد و شروع به گرفتن او می کند. آلینا هیجان زده است. مردی که تی شرت خود را از عکس های سکسی از زنان الینا سکسی برداشته بود ، سینه و زوزه های زیبا را می بوسد. پشتش دراز کشیده و از Serioka می خواهد که زبانش را خوش کند. سرگئی دوست دختر خود را بسیار دوست دارد و بلافاصله آرزوی خود را برآورده می کند. آلنا شیرین ناله می کند و بعد از آن دوست پسر خود را از دست می دهد. هنگامی که بچه ها سرانجام برانگیخته می شوند ، سرگئی آلنا را در کنارش متوقف می کند و وارد الاغ شگفت انگیز او می شود ، که امروز مدت هاست درباره آن بحث شده است. به گفته آلنا ، این اولین رابطه جنسی مقعد زندگی اوست ، او کمی خجالت زده و بی سر و صدا از شادی گل می زند ...