یک فروشنده جوان برای تحویل محصولات خود به تعداد زیادی از خانمها به بخش حسابداری رفت که مهمترین آنها حسابدار ارشد بود. زن چاق انتظار یک نعوظ از یک فروشنده لاغر را تصاویر زنان سکسی که با نگاهی محبت آمیز به سمت خود نگاه می کرد ، نداشت و هنگام تلاش برای جوراب شلواری با او می توانست بسیار کمی از حماقت را ببیند. پیشاکا تصمیم گرفت تا از زندگی کمی لذت ببرد و با دوست پسربچه بانوی چاق و چروک بالزاک بخوابد.