Brunett Britt کیف پول خود را در خانه فراموش کرد و او فقط وقتی به خاطر ارسال روسپی ها می افتاد ، به خاطر می آورد که چند روز با او همکاری می کرد. راننده تاکسی می خواست هزینه خدمات ارائه شده را بپردازد ، و دلال محبت از وام گرفتن به خدمه خودداری کرد ، بنابراین الهه عشق تابستانی راننده دوستانه را ترغیب به معامله کرد. ملکه لذت زیاد او را به سمت مرد بالا برد ، چشمانش در معرض عکس سکسی از زنان رمز و راز ، لبهای قرمز ، دندانهای برفی سفیدش قرار گرفت ، "آیا می خواهید به جای اینکه به من پول بدهید ، مرا پاره کنید؟" بسیار کمتر از هزینه یک ساعته کار روسپیان انگلیسی ، راننده با این ویژگی راهنمایی شده و به صندلی عقب ماشین صعود می کرد.