زیبایی متروک جوزفین در شن مفقود شد و او برهنه به تپه ها پرید زیرا خورشید که تمام موجودات اطراف خود را می سوزاند ، دیگر فرصتی برای زنده ماندن در لباس نبود. موجودی منصفانه در شن و ماسه کثیف بود و خردهای ماسه ای ریز به پوست عرق می چسبیدند ، به خصوص که در بین پاها یک ترک وجود داشته باشد ، جایی که بین نان های روی واحه و الاغ ترشح واژن وجود دارد. موهای بلند کثیف ، بلوند می شوند ، بدن به مجسمه برنز شباهت دارد و چشمان دیوانه از ریزش روانی سخن می گوید. جوزفین تقریباً به سرزمین مستقر شده رسیده است ، اما اکنون او کمی نگران بقای خود است زیرا بهترین دوستان وی لاغر هستند ، در پایتخت ارتفاعات پراکنده اند. زن به تنهایی نیست: سینه های خود را با دست تصاویر زن سکس های داغ سکته می کند و هنگام تبدیل شدن به سرطان ، بیدمشک و الاغ خود را نشان می دهد ، به لکه های علت و معلولی خود می چسبد و پاشنه ها و انگشتان پا را خسته می کند. اگر ذهن به جوزفین برنگردد ، جهان اگر زن کاملاً غیرقابل تحمل شود ، زنی تماشایی ، معاشقه ، کنجکاو را از دست می دهد ، از آنجا هر مرد می خواهد فرزندان خود را داشته باشد یا حداقل در هر یک از شکافهای خود شکلات را چندین بار خرد و مکش کند.