آدم غریب عجیب و غریب ماهرانه با خیال راحت به خدمتکار فرانسوی خود نگاه می کند که خیال های مواد مخدر را در چشمانش فلاش می زند ، یک مارتینی شیشه ای در دستش. پس از لحظه ای ، یک مشروب نخبه در دست شیطان بد ژان است که فقط با پاشنه ها و الاغ می درخشد ، و سعی می کند گرد و غبار را از لامپ بالا خیس کند. حالا تمیزکننده مستاجر را روی کفش ها می بوسد ، پاشنه پا را لیس می زند و از جوراب ساق بلند می شود و تصویری از پسر مضطرب را ترسیم می کند که در آن خدمتکار یقه ای را به گردن می گذارد و یک باند چرمی را دور تخم می گذارد. آدم به واقعیت بازگشت و ژان موج جدید شهوت را می بیند و مغز او را به دنیای رویاها می فرستد ، جایی که الاغ خود را با چوب می چسباند ، وزنه های کوچکی را روی فلفل خود آویزان می کند ، و نوک انگشتان را با انگشتان محکم اش اشک می زند. آخرین نمای کافی از باسن زن لخت ، آنها زیبا هستند ، این نیمکره های شگفت انگیز با پوست مخملی کم رنگ ، قهرمان ما چه نوع تخیلی را به وجود عکس لختی بکن بکن می آورد؟ بدترین چیز: تصور کنید که چگونه یک زن مجبور به لیسیدن الاغ خود می شود ، و سپس او را برای لنگه های طولانی ، سخت و سخت به سمت الاغ خود سوار می کند. تماس خزنده با مغز زخمی دیوانه آدام در حالی که بند ناف فیستا با یک ماسک پوستی روی صورتش به یک تخت گره خورده است.