زن نمادین نستیا پاهای خود را در امتداد کاشی پیاده رو اندازه می گرفت ، اتومبیل های پارک شده را می گذراند ، به چهره رانندگان اتومبیل های گران قیمت خارجی خیره می شد و در صفحه سی ام از زباله های خانگی عکس کیر توکون زن دوری می کرد. یک روسپی خیابانی به عنوان یک شکارچی درنده برای مردان دارای کیف پول چربی عمل می کرد ، اما او به دام افتاد. در یکی از خیابان های سن پترزبورگ ، یک مهاجر سیاه پوست از آفریقا مشغول زیبایی کار بدون جوش است ، او زن فقیر را به داخل ورودی تاریک سوق می دهد و شروع به درخشش چراغ چشمک زن در پشت می کند و برای او مشخص می کند که او در الاغ پشت ماجراهای هولناکی داشته است. دویدن با پاشنه های بلند مانند این بی فایده بود ، بنابراین آناستازیا متوقف شد و تسلیم منحرف شد ، و معتقد بود که به راحتی او را فریب می دهد و او را به گوشه ای می اندازد. او به اشتباه فهمید ، زیرا اریک نایتلی متعصب معروف ، دو همراه دیگر داشت و آنها در غار نشستند. بوروث مانند مستبدان شروع به اذیت کردن الاغ تشنه با یک سوراخ شیرین ، باسن لرزان ، مشاعره در دهان و دو سوراخ دیگر کرد ، این سه گانه قدرت یک کلبه ناامن را بدست آورد و نستیا هرگز گریه نکرد زیرا او وقت کار نداشت!