ماریا می خواست با ویکتور آشنا شود - خروس او به قدری بزرگ بود که پسر می دانست که چگونه به یک دختر خوشحال شود. حالا او با او سوار تاکسی شد - نیم ساعت پیش ، مرد جوان با تلفن خود مباهات کرد که یک دیلدوی سالم برای او خریداری کرده است. او چنان در یک تاکسی هیجان زده بود و خیال می کرد که فاک می آید ، از او به ویکتور از در ورودی حمله کرد. آن مرد خواستار این جلسه بود - با یک دست او به ماریا ضربه زد ، از طرف دیگر تی شرت خود را برداشت و شلوار جین را از بین برد. دخترک ، با رکوع به ماشین معشوقش عکس سکسی زنان ترک ، فوراً آن را در دهانش گذاشت و زانو زد. او با یک عضو بازی کرد و از پایین به صاحب آن نگاه کرد - پوزه گرفت ، سپس بلعید ، سپس سر خود را با زبانش لیس زد. سرانجام ویکتور ماریا را به رختخواب برد و زن را با دقت روی او قرار داد. از کیسه ای که در همان نزدیکی قرار دارد ، او یک گربه بزرگ را بیرون کشید. او با دقت به عنوان یک زن وارد عضو شد ، در حالی که یک پیچ پلاستیکی را در دهان خود قرار می داد ، شروع به حرکت کرد. ماریا ناله کرد و چشمان خود را بست - تصور اینکه اکنون توسط دو مرد قوی اسیر شده است. این روند بیشتر و بیشتر برای او شروع شد و او برای مدت طولانی آماده دروغ گفتن بود. اما ویکتور می خواست بزرگتر بازی کند - او آلت را از معشوقه خود بیرون کشید و شروع به نجوا کردن کلمات کثیف در گوش او کرد ، انگشت نمکی خود را در الاغ خود قرار داد. ماریا عاشق رابطه جنسی مقعد بود و فوراً صدمه دید. همه چیز طبق شرایط معمول پیش می رفت - زن روی دوست پسرش پرید و منتظر ماند تا اینقدر دردناک نباشد. سرانجام روند شروع شد و بعد ماریا اسباب بازی را به یاد آورد. او یک دیلدو گرفت و آن را داخل واژن کرد. احساسات جدید او را مجذوب خود کرد و حتی برای لحظه ای ماریا فراموش کرد که کجاست. ویکتور در پایان نزدیک بود - او زنی را مانند جکامر گرفتار می کند. برای پایان دادن به این مرد جوان ، زن به سرعت با یک اسباب بازی جنسی تحت فشار قرار گرفت و پس از چند دقیقه تمام شد - عاشقان خسته شده یکدیگر را در آغوش گرفتند و دوباره روی تخت نشستند.