یک داستان ثابت در طول آخر هفته با زاندر اتفاق افتاد: او در خانه بود و به جای اینکه با دوستانش در این کشور ارتباط برقرار کند ، با یک نامادری جوان آشنا شد که در کنار استخر در حال سوختن بود و او از او روغن ناپدری خواست. خیالات بد پسر شروع به تبدیل شدن به کابوس کرد ، زیرا خودارضایی یک عضو چیز جدیدی است ، تصور اینکه چگونه شما یک مادر جدید را می کشید ، نفوذ با مکانهای صمیمی با دستان خود چیز دیگری است. از بین بردن موانع برنزه کردن ، به یک جوان مبهوت اجازه می دهد که نه تنها روی نوک سینه های متورم روی سینه های راست خود ، بلکه در فالانکس دوم در سوراخ های زیر کمر نیز بیفتد. قدرت جذب متقابل بین اقوام به حدی بود که آنها تمایل داشتند دقیقاً در استخر واقع در وسط حیاط قرار بگیرند. از همه بدتر این که ، کودک سس پروتئین را در دهان نامادری خود کاهش داده است ، با او صبح که عکس کیر توکون زن می خواست پدر عزیزش را ببوسد!