یک دختر خنده دار استانی به این امید که شاهزاده اش را روی یک فراری سفید پیدا کند و سرانجام با یک دروغگو ملاقات کند ، که می خواهد با کمک ناامیدی او را به رختخواب بکشاند. زیبایی معصومانه که کاملاً آماده ادای احترام به پسری است که به کوههای عکسای کیرتوکس طلایی خود وعده می دهد ، عشق زیر ستاره ها و دیگر مزخرفات عاشقانه است. عیار کور خیلی کور است ، حتی او را در کمین نمی بیند. خوب ، چطور ممکن است چنین جوان ثروتمندی در یک آپارتمان مخروبه زندگی کند ، جایی که تمام تزئینات موجود در اتاق ها فرش های روی دیوارهای بدنام است. عشق ذهن را ابراز می کند و یک دختر جذاب با لباس مدرسه ای می خواهد بدن بی روح خود را به یک آقا تقدیم کند. او در بین پاهای خود به یک سرطان تبدیل می شود ، بنابراین راحت است که یک عضو را در دهان خود بکشید ، و شروع به لعنتی می کند: مکیدن شدید عمیق توسط مرد جوانش قدردانی می شود. او می خواهد حتی بیشتر او را غافلگیر کند ، بنابراین او تمایلی به دنبال کردن بعد از کانینگوس نمی کند. اما این فقط آغاز عمل اول است و اکنون استان چگونگی استفاده از الاغ خود را برای هاردکور مقعد و چنین قدرت برای چند روز آینده فراموش خواهد کرد. هنگامی که او از لذت های جنسی کنار می رود ، بلافاصله متوجه خواهد شد که هدیه ای را که طبیعت داده است هدر داده است.