ایزابلا کریستین ، یک چک ثروتمند چک با پوست تیره ، به عنوان یک باغبان از اشتغال مراقبت می کرد. تاجر دائماً برای کنترل کارمند به حیاط می رفت ، اما او متوجه نشد که چگونه او پاهای خورده را با غذا دید. بیشتر اوقات زیبایی به خانه ای باز می گشت که در آن مشغول به رضایت از خود بود اما یک بار جوجه بی پروا پرده ها را بست. الکس سرآغاز رضایت از خود عکس سکس زن ترک را دید و فهمید که خیال های رئیس به دور او می چرخد ، اما زیبایی فقط نمی دانست که چگونه سعی کند بخوابد. باغبان خیره کننده عاشق بزرگی شد که می دانست چگونه به زنان سکس ، لذت ، تعارف و آغوش ببخشد. او وظیفه ارضاء شهوت را به تسلط خود درآورد و مجبور شد پس از مقاربت کارشناسی انفرادی ، گلوی خود را خیس کند یا مجسم شود.