در یک عصر سرد زمستان ، وی با زنی ملاقات کرد که با دوست پسرش بیرون رفته بود و پیشنهاد داد که گرم در خانه بماند. او با دیدن اینکه روح کودک چقدر بد است ، عکسهای سکسی زنان به او ماساژ داد ، اما او آن را کمی جلوتر برد و گربه سکسی را همه جا باز کرد. او ، با تشکر از توجه او ، می خواست به او فاک بدهد ، با عضو خود ملاقات کرد ، نتوانست مقاومت کند ، قاطعانه به او ضربه زد و اجازه داد که بیدمشکش را داخل کند. چند دقیقه بعد او را فراموش کرد و از فاحشه فریاد زد و با سرطان تسلیم وی شد.