با سیگار در پنجره باز ایستاده بود ، ناگهان مدتها از یک آشنای قدیمی در خیابان دید و اگرچه مدت ها در یک رابطه نزدیک بودند ، اما چشمه های آن بیش از یک تختخواب در زیر آنها ناله می کرد. او به زیبایی زنگ زد و پیشنهاد داد که یک فنجان قهوه بریزید. جوجه ای زیبا از او و برنامه اش خوشحال شد و خیلی خوب فهمید که این جلسات چگونه به پایان می رسد. آنها مدتی در آشپزخانه نشستند و در مورد چیزهای بی اهمیت و سپس به اتاق نشیمن گپ زدند. همه چیز یادآور زیبایی جلسات قبلی بود ، وقتی ناگهانی موجی از شهوت به او زد. او نیز خیلی خوب درک کرد ، همانطور که با گرمی دوست داشتنی و صمیمی آنها مشهود است. او شلوار خود را مانند قبل از او برداشته و عزت چشمگیر خود را از زندان آزاد کرد ، و او مشتاقانه او را فرو برد. او تا آنجا که می عکسهای سکسی زنان عرب توانست به دیک سنگ سخت خود فرو رود ، سر بزرگی لوله ای بزرگ گردن پایین خود را بسیار مرتب و محکم چنگ می زد ، و او هنوز هم وقت داشت که با یک زبان بازیگوش لیس بزند ، تا پیروزی های لرزان بر طرف شود. این فقط جادویی است در حالی که او به بیدمشکهای روان و بی شرمانه خود منفجر شد ، با او چنین قدرتمندی شروع به دستگیری او کرد و چون پایهای باریک خود را روی شانه های خود انداخت ، به نظر می رسید وقتی که او به تنهایی از نفوذ به پایان رسیده بود به گذشته باز می گشت ...