در بخش بیمارستان Seed Vallejo ، یک پرستار تنهایی ، ناراضی ، مونیک الکساندر ، علاوه بر اشتعال بین پاهای تصاویر سکسی زنان باردار خود ، با یک بحران زندگی میانی عصبانی شد. صندل های قرمز با یک گل روی انگشتان پا ، جوراب های برفی سفید ، یک زن موی یکنواخت قهوه ای با صلیب قرمز روی کلاه به زیبایی روی بدن باریک می نشیند ، به نظر می رسد چنین عروسک جذاب باید لعنتی باشد ، اما با تغییر مداوم و تغییر شب ، میز به زندگی شخصی نمی دهد. برای تحویل افراد بیمار جدی ، یک پزشک سینه در یک گورنی صعود می کند و خود را با گریس در زیر کمر روان می کند ، که پوست را مرطوب می کند تا نرم تر ، انعطاف پذیر تر و نواحی بین باسن را ایمن تر کند. آیا مونیکا اسکندر از یک پرستار داغ منتظر رضایت خود در محل کار است یا با این شیشه شیشه ای به شکل کامل ، آیا یک شرور تمام عیار نمی تواند فراموشی دلپذیر را به درون غار مودار خود بپردازد ؟! دستها مخروط را محکم نگه می دارند ، شکاف قرمز فوران می کند ، و دیواره های داغ مهبل (واژن) سعی می کنند بدن خارجی را با چین و چروک از سینه بیرون بیاورند ، اما موفق نمی شوند.