باهوش ترین خانم کتابی نوشت ، "بخور". حالا پس از خواندن این کتاب کوچک ، همسر این دوست فقیر عاشق دوست پسر جدیدش شد! شخص عزیز تاسف خورده با طرحی برای انتقام جویی در آمد. او توانست با نویسنده این پرفروش ملاقات کند و ، با شهرت پراکنده ، از او خواستار تهیه یک شرح حال شد. وقتی این فمینیست سر دیوانه امضا کرد ، در را کوبید و موهای خود را گرفت! او به چهره او نزدیک شد و گفت که الاغش را بیرون عکسای کیرتوکس می کشد ، نه تنها با خوشحالی! چه کرد که او را نادیده گرفت که عصبانیت فریاد زباله ها را از گله های دیگر خود نادیده بگیرد!