پدر سه پسر داشت که یکی از آنها کاملاً دچار اضطراب شد. امیلیا می خواست به یکی از اعضای زیبایی محلی نوستنگا بپیوندد ، اما زن جوان غیرمنقول از گربه بماند. برادران نوزادان خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و از شادی به عزاداری می پردازند ، زیرا دوستداران لوکس سینه هر سوراخی زنان سکسی عکس در همسرشان می گذارند. حماقت مجبور شد یک مشت زن و یک عضو را در مشت مشت کند. در ناامیدی ، پسر جوان تاسف بار به ماهیگیری رفت ، جایی که پس از چند ساعت یک صید بی سابقه را پیدا کرد - یک دوچرخه جادویی که هر خواسته مستهجن را برآورده می کند ...