وقتی همسرش ریچارد روی او پرید ، آنت از درهای خانه عبور نکرد و با وسایلی که از فروشگاه روی مبل آورده بود افتاد و شروع به پاره کردن لباس هایش کرد. ایستاده بر روی چهار پا ، زانوها را پهن کرد. او از بالا پرید و باسنهای لرزان یک بلوند جذاب را با دستان عرق شده اش پهن کرد و میله خود را به داخل پایه فشار داد. آنت با عصبانیت و بیهودگی او را به عقب رانده و با خوشحالی زوزه زد ، سعی کرد لحظه ای از این شکنجه های شیرین را از دست ندهد. باسن او در برابر شکم خیس او سینه می زد ، سینه هایش از یک طرف به طرف دیگر می چرخید. دستانش با عصبانیت باسن را به سمت عکس زنان سک او می کشید ، گویی می ترسد ثروت شیرین را از دست بدهد.