دایی او مانند پیرمردی شیرین و دلسوز بود و عکس سکسی ترین زن با مهربانی او را دعوت کرد تا در چمنزارهای اطراف قدم بزند و از هوای تازه لذت ببرد. او گلهایی را برای خودش جمع کرد که هر کدام بوسه ای نرم روی لب ها ارائه می داد و به تدریج این بوسه ها طولانی تر و گرم تر می شدند. او هیچ اهمیتی به این امر نداد ، بنابراین آنها به دور از خانه خود دور شدند و به جز چشمان زوزه کش ، به نظر می رسید آنها جایگزین مامان شده اند. او را به سمت او کشید ، بوسه ای را روی دهان گرفت ، شلوار خود را درآورد و روی زمین انداخت ، باسن را جدا کرد و وارد مهبل شد ، هنوز زمان خیس شدن نداشت. سیبا فریاد زد ، اما فریاد او ناشناخته بود ، کشاورز دیر شروع به دویدن تخم خود کرد ، اما کودک به ناچار شروع به سرگردان شدن کرد ، یک پسر عموی رضایت بخش به لب های متورم او رسید.