وقتی این پیرمرد شروع به ساختن یک مزرعه پیر از خرابه کرد ، وی یک زن باهوش را به دستیارانش فراخواند. در ابتدا کارها به خوبی پیش می رفت ، اما پس از آن مشکلات آغاز شد و پول کم و کمتر می شد و کشاورز در حال حاضر به فکر فروپاشی این تجارت بود. در یک روز غم انگیز ، حال و هوای او دقیقاً زیر پایه قرار گرفت و عیار شیطان تصمیم گرفت اوضاع را برطرف کند! او به یاد مردی افتاد كه ریختن آن را از دست داده بود ، سریع شلوار خود را باز كرد و او یك دیك بسیار عکس کیر توکون زن هوشمندانه را تنظیم كرد كه به سرعت در دستان ماهر او بلند شد! این همان چیزی نیست که او از دختر کوچک خود انتظار داشت! چگونه او به او کمک کرد! با تشکر از چنین پشتیبانی ، او را کاملاً لعنتی کرد و در نهایت با دهان زیادی به پایان رسید!