این کودک شهوت انگیز چنان عجله داشت که به محض اینکه بتواند دیک دوست پسرش را بگیرد ، حتی نمی توانست لباس های تنگ و نازک را از خود دور کند ، بنابراین ، او روی تخت درونش پرید. او زمان بسیار کمی داشت: از زمان ناهار که او به زودی در مطب انتظار می رفت ، آرزو می کرد که آرزو کند از دیک فوق العاده اش لذت ببرد. عوضی احساس می کرد که کل زمان را رونق نمی گیرد: همه چیز یکسان بود ، همه چیز در این پروسه پرواز می کند ... با دهان باز و گسترده خود ، او با کنجکاوی بی تردید ، آبروی چشمگیر دوست خود را جذب کرد. او او را برای این عضو بزرگوار تحسین می کرد و مدام او را با یک عضو برجسته همتای قانونی خود مقایسه می کرد. معلوم شد که هر جلسه برای او یک اتفاق کامل بود و من می خواستم بیشتر و بیشتر دوست داشته باشم تا جایی که ممکن است از دیک عظیم او لذت ببرم. سر زیبایی از بالا و پایین شناور شد ، لبهای وابسته به عشق شهوانی با یک حلقه کوچک محکم پیچ خورده و به بالای بدن گوشت خم شد ... سپس پاهای باریک خود را پهن سکس زن عکس کرد و به آرامی وارد گربه ناراضی فعلی او شد ، او با صدای بلند زوزه می زد. او سعی کرد تا حد امکان عمیق تر روی دیک داغ این مرد خوش تیپ کاشته شود.