از لحظه ای که همه آنها به طور تصادفی ملاقات کردند معلوم شد که کمی متفاوت از آنچه آنها می خواستند بود. آنها قبلاً مدتها ملاقات کرده بودند ، یعنی فردا ، آنها مجبور بودند عروسی کنند. هنگامی که آنها در مورد زندگی خود با هم فکر کردند ، آنها تصمیم گرفتند که قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی وجود نخواهد داشت. اما امروز ، روز قبل از این واقعه شاد ، آنها نتوانستند آن را تحمل کنند و تصمیم گرفتند آتش عشق خود را خاموش کنیم. کودک ناز آنقدر اغوا کننده بود ، دستانش به بدن باریک کشیده شد و شروع به گرفتن این سینه شگفت انگیز بلند کرد و نوک سینه های حساس را از هیجان تا هیجان تحریک کرد. سپس پیراهن خود را درآورد ، پاهای خود را پهن کرد و یک قطعه زیر لباس جذاب را کنار زد و به طرز ماهرانه ای از یک گنج لطیف انگشتان لذت برد. جوجه به طور کامل پیچ خورده ، او سر خود را به طور کامل از منحنی های بی حرکت خود گم کرد و به سرعت به دیک سختی که چسبیده بود برخورد کرد ، با اشتیاق آن را قورت داد و با لبهای چاق او را صاف کرد. پسر نمی دانست که چگونه با تعجب این زاغه جوان هنر تکنوازی عمیق را می شناخت ، بنابراین او خیلی خوب فهمید که چقدر با نامزدش خوش شانس است. و او و او دیگر نتوانستند این شکنجه دهان شیرین را تحمل کنند ، بنابراین او تکیه تصاویر سکس زن چاق داد ، و او به آرامی و با دقت وارد آن شد و او را کاملاً لعنتی کرد.