یک همسایه آمد و از او نمک خواست ... پسر در زنگ در کنار خانه خود زنگ می زد ، انتظار نداشت که چنین رابطه جنسی نامحدودی بد داشته باشد! جوجه جوانی او را دعوت کرد و در را برایش باز کرد. او وارد شد ، اما او او را به اتاق عقب فرستاد. کودک زیبایی اخیراً با مردی ازدواج کرده است که مدت طولانی در این آپارتمان بزرگ زندگی کرده بود. پسر این را می دانست ، اما از سکوت در بقیه اتاق ها احساس کرد که به تنهایی در خانه عیار احساس تنهایی می کند. گفت که با قهوه برمی گردد. او می خواست جلوی او را بگیرد ، که او فقط نمک می نوشد ... اما او نمی خواست او را بشنود ، و خیلی زود برگشت به یک بشقاب ، که در آن یک بطری شامپاین وجود داشت ، به جز قهوه دم کرده ... او حتی نمی فهمید چه اتفاقی افتاده است ، چگونه اتفاق افتاده است ، اما زاغه قبلاً به آرامی در حال خوردن خروس خود ، به آرامی بین پاهای او بود. فاحشه یک بازی ضخیم را بسیار عمیق و پرشور قورت داد ، با دقت با بادباد بادبادک هیجان زده خود را صیقل داد ، آن مرد تصمیم گرفت دست خود را تسلیم کند و خودش را به لذت ببرد ... او با یک سخت پوستان ایستاد ، عضو قرمز رنگ او مانند یک پیستون بزرگ به گربه های گسترده اش تصاویر سکسی زنان حامله نفوذ کرد. کودک ناله و چرخید ، سعی کرد محکم تر روی خروس سفت شود و چیزی در مورد آلت کوچک شوهرش زمزمه کرد ...